ماموریت این برنامه

گاهی به تضادهایی برخورد می کنی و با اینکه نقش کانون توجه‌ات در خلق اتفاقات را می‌دانی و می‌فهمی که تنها راه خروج از آن شرایط‌، «رسیدن به هماهنگی و احساسِ خوب» بوسیله توجه نکردن به آن ناخواسته‌هاست‌، اما از عهده‌اش برنمی‌آیی و کنترل ذهن برایت سخت‌ترین و غیرممکن ترین کار دنیا می شود. مخصوصاً اگر فکر کنی که دیگر در درک قوانین و اجرای آن  یک «کاربلد» هستی‌، قطعاً در دام ذهنت می‌افتی‌، در برابر نجواهایش مستأصل می‌شوی؛ ایمانت را از دست می‌دهی و دوباره به شیوه‌ی باورهای محدودکننده قبلی بر می‌گردی و احساس می‌کنی هیچ کنترلی بر اتفاقات زندگی‌ات نداری!

قطعا همه‌ی ما در نقطه‌ای از مسیرمان‌، این تجربه را داشته ایم!

اینجا همان نقطه‌‌ی «بازگشتِ دوباره به اصل و اساس قوانین» است. زیرا این شواهد به ما می‌فهماند که:

«خشت اول را خوب بنا نکرده‌ایم»! به همین دلیل نیز بالاخره در جایی از مسیر‌، این خشت های کج چیده شده روی هم‌، اینچنین برسرمان آوار می‌شوند.

تجربه‌ای که من (مریم شایسته) در حین تدوین آگاهی‌های این دوره داشتم‌‌، مرا به این وضوح رساند که:

این دوره «استادِ درست بنا کردن خشت اول»است تا بتواند پایه‌ای مستحکم و مطمئن برای چیدنِ بنای زندگی دلخواه‌مان باشد. برای همین است که می گویم این دوره «شاه-کلید کنترل ذهن» است.

وقتی تمرینات گفته شده در این دوره را جدّی می‌گیری و حتی اگر زرنگ‌تر باشی و از هر آگاهی‌اش تمرینی شخصی برای خودت طراحی می‌کنی و منطقِ هر تمرین را درک می کنی و به گنجاندن‌شان در بدنه‌ی تصمیمات‌، ایده‌ها‌، رفتارها و واکنش‌هایت همت می‌گماری‌، به وضوح می بینی که این تمرینات با تمام سادگی‌‌شان:

چقدر با قانون هماهنگ اند و چه اصل اساسی ای را در رفتار و شخصیت ات نهادینه می کنند

و چقدر در لحظات حمله‌ی نجواهای ذهن‌، دوباره تو را هماهنگ می کنند و به مسیر برمی‌گردانند و به قول قرآن در مدار «لاخوف علیهم و لاهم یحزنون» قرار می‌دهد: یعنی نه می‌ترسی و نه غمگین می‌شوی

و به وضوح می‌بینی که این هماهنگی چقدر شگفت انگیزانه به شکل سلامتیِ دوباره به بدنت باز می‌گردد و به شکل عشق و مودتی دوباره به رابطه ات باز می گردد و آن رابطه مخدوش را مرهم می‌شود و به شکل خیر و برکتی دوباره در قالب ایده هایی کارآمد و مشتری هایی سودمند به کسب و کارت باز می‌گردد و تو را راضی می‌کند!

به نظرم هر فردی که پایه و اساس زندگی‌اش را درک و اجرای آموزش‌های استاد عباس‌منش‌ قرار داده است و می‌خواهد رضایت از زندگی در تمام جنبه‌هایش را تجربه کند‌‌، فارغ از اینکه چند دوره را با استاد عباس‌منش گذرانده، در هر نقطه‌ای که از مسیر است باید برگردد و خشت اولِ مسیر رشد را با این آگاهی‌ها بسازد و تقویت کند.

جلسه اول این دوره با موضوع « تسلط ذهن بر جسم (سلامتی درون ماست) خالص ترین آگاهی‌ها و قدرتمندکننده ترین باورهایی را انتشار می دهد که می‌توان درباره سلامتی شناخت و ساخت.

این آگاهی‌ها آنچنان برای رضایت داشتن از زندگی حیاتی و اساسی است که تصمیم گرفتم این فایل را به عنوان اولین جلسه این محصول در نظر بگیرم.

هر فردی که بتواند آن آگاهی‌ها را باور کند و با همان سرسپردگی‌، دقت‌، تعهد و اطمینان در رفتارهایش اجرا کند‌، آنچنان به صلح درونی می‌رسد و جسمش با ذهن و روح هماهنگ می‌شود و تعادل در وجودش جاری می‌شود که:

محال است هیچ بیماری‌ای هرچقدر جدی‌، جرأت ورود یا تابِ ماندن در جسمش را داشته باشد.  زیرا جسم و ذهن آنچنان در حالت طبیعی و هماهنگِ خود قرار می‌گیرد که چیزی به نام بیماری نمی تواند در چنین حدّی از هماهنگی‌، دوام بیاورد.

بخشی از آگاهی های یکی از جلسات این دوره‌، نقش قضاوت‌، خشم‌، کینه‌، حسد و انتقاد را در بروز بیماری ها یا ناخواسته‌هایی مثل مخدوش شدن روابط‌، شکست‌های مالیِ حاصل از تصمیمات اشتباه  و … توضیح می‌دهد و راهکارهایی عملی برای ساختن باورهایی ارائه می‌دهد که نتیجه‌اش هدایت شما به مدار خواسته‌هایی است که در هر یک از این جنبه ها دارید.

آگاهی‌های این جلسه ما را آگاه و هوشیار می‌کند که:

از نظر فرکانسی، «قضاوت کردن»‌، کینه ورزیدن‌، در خشم ماندن‌، در احساس گناه ماندن و نقش یک قربانی را بازی کردن‌،  مانند پراکندنِ سمومی خطرناک در سیستم بدن است که بدن را به شدت از هماهنگی خارج می کند. به طوریکه نه تنها از نظر ذهنی شروع به اجرای ایده های مخرب و اخذ «تصمیمات ناصحیح‌، عجولانه و سمّی» در زندگی‌اش می کند‌، بلکه همزمان از نظر جسمی نیز بدن فرصتِ ترمیم خودش را نمی یابد و مجالی برای نفوذ بیماری ها به بدن می شود.

به عبارت دیگر آنچه ناخواسته ها را برای شما رقم می زند عواملی بیرونی مثل وضعیت اقتصادی یا برخورد با افراد نامناسب نیست بلکه ناهماهنگی‌ای درونی است که شما از صلح با خودتان خارج کرده و دسترسی فرکانسی شما به مدار خواسته ها را قطع کرده است.

و آنچه بیماری را رقم می‌زند ویروس و باکتری نیست بلکه ضعف سیستم ایمنی بدن است که به خاطر عدم توانایی کنترل ذهن از حالت طبیعی خود خارج شده است.

برای همین بیماری‌های مزمنی که سالها با افراد هستند‌، از زخم معده و مشکلات گوارشی گرفته تا کمر درد‌ و مشکلات عضلانی‌ یا حتی بیماری‌های  جدّی تر و حتی بیماری‌های وارثتی چیزی نیستند جز «ظاهر فیزیکیِ این جنس از فرکانسِ تکرار شونده» که در یک کلام به خاطر در صلح نبودن با خود و خارج شدن از هماهنگی با منبع‌، ایجاد شده‌اند.

و حالا با کمک آگاهی‌های این دوره و تعهدی غیر قابل مذاکره برای اجرایشان‌، می‌توانی دوباره با خودت به صلح برسی و ذهن و بدن را به حالت طبیعی‌اش-یعنی سلامتی-بازگردانی.

در زمان تدوین این دوره‌، آگاهی‌های هر جلسه اش‌، بارها مرا (مریم شایسته) به فکر فرو برد.

بارها با خود زمزمه می‌کردم که:

این تمرین چقدر خالص است؛ چقدر با قانون هماهنگ است؛ چقدر اجرایش برای این لحظه از مسیرِ رشدم ضروری است؛

وقتی با بخشی مواجه می‌شدم که در آن استاد عباس منش با طراحی یک تمرین ساده‌، مهارتِ کنترل ذهن و «به صلح رسیدن با خود» را به کمک «توانایی تشخیص اصل از فرع در لحظه» و «تواناییِ دیدنِ مسائل از تصویری بزرگتر»‌، آموزش می‌داد‌،

پی بردم که در مسیر درک و اجرای قوانین چقدر جای کار دارم و

فهمیدم که خیلی از پیش قدم ها را درست برنداشته‌ام و به قولی باید این واحد را از اول بگیرم و دوباره پاس کنم.

تازه معنای هدایت را می‌فهمیدم؛

تازه می‌فهمیدم که منظور استاد از اینکه می گوید: من همه‌ی نعمت‌های زندگی ام را به سادگی به دست آورده ام و «روی شانه‌های خداوند نشسته‌ام» چیست!

و مهم‌تر از همه فهمیدم که:

اگر بارها و بارها به این آگاهی‌ها و تمرینات این دوره رجوع نکنم‌، قطعا دوباره در میان اینهمه فرعیاتی که در لحظه ذهنم با آنها محاصره شده‌، اصل را فراموش می کنم و گمراه می‌شوم. زیرا درباره «مهارت در درک و اجرای قوانین در زندگی‌» هرگز چیزی به نام «تمام و کمال شدن» وجود ندارد و ما همواره مبتدی خواهیم ماند.

دانستنِ همین موضوع موهبتی است تا به دانسته‌هایمان مغرور نشویم و به خاطر این غرور‌، افسار ذهن را رها نکنیم تا به قول قرآن گمراه نشویم؛

تا در هر لحظه برای درک و اجرای بهتر قوانین ‌، جدیت به خرج دهیم و در این تله‌ی ذهن-که می‌خواهد به شیوه‌ی خودش احساس ما را خوب کند‌، نیفتیم.

همان شیوه‌ی محدودکننده‌ای که می‌گوید:

دیگران باید تغییر کنند؛مملکت باید تغییر کند؛ اقتصاد باید تغییر کند؛ همسرم باید تغییر کند؛ بدنم باید اول تغییر کند و سلامت بشود؛  تا احساس من خوب بشود و من احساس خوشبختی داشته باشم.

زیرا اینها همه بیراهه اند و مأموریت آگاهی‌های این دوره‌، دوباره و دوباره و دوباره تصحیح مسیر و یادآوری اصل و اساس به ماست.

بخشی از آگاهی‌های جلسات این دوره همراه با توضیحات آیات قرآن (3 جلسه از این دوره شبیه به شیوه «چگونه فکر خدا را بخوانیم در دوره 12 قدم» است)

منطق هایی قوی و تأمل برانگیز را در دستت می‌گذارد که در ابتدای راه وجودشان قطعا ضروری است تا پیِ اصلی شکل بگیرد؛ تا آن دانه‌ی تازه روئیده جوانه بزند؛ و آن جوانه‌ی نونهال فرصتی برای رشد و تجدید قوا داشته باشد و در یک کلام‌، چرخ لنگر‌، چرخیدن را آغاز کند.

آیاتی که پیغام های منطقی قرآن را به یادمان می‌آورد؛

پیغام هایی که یادآوری‌شان در هر لحظه کشتی نجات زندگی می‌شود و هدایتگر مسیر و ما را به ساحل نجات می‌رساند. و به ما راه و رسم هدایت شدن و سپس ماندن در فرکانس خواسته‌ها را می آموزد تا پس از آنکه هدایت شدیم‌، گمراه نشویم.

به ما کنترل ذهن را در لحظات بیماری‌، شکست‌ مالی‌ و عاطفی ولحظات سختی که هدایت شده از گمراه شده سرند می شوند‌ را یاد می دهد تا مهارت بیرون آمدن از مدار ناخواسته ها و ورود به مدار خواسته ها و احاطه شدن با اتفاقات خوب را یاد بگیریم و از این آزمایشان سربلند بیرون بیاییم و پاداش‌ها نصیب‌مان بشود.

این آگاهی‌ها مناسب‌ترین تغذیه‌ برای تقویت نیروی اراده و تقوا در وجودمان است. تا بتوانیم در ابتدای مسیر اراده بخرج بدهیم‌ و به قول قرآن تقوا پیشه کنیم تا پاداش‌ها را دریافت کنیم.

نکته‌ی قابل توجه این است که:

منطق قوی این آگاهی‌ها‌، اهرم رنج و لذت را در ذهن در جای درست قرار می‌دهد، به گونه ای که از یک سو:

آدم از «در صلح نماندن با خود» می‌ترسد‌ و می رنجد، از هر آنچه او را از هماهنگی خارج می‌کند‌ دوری می‌گزیند. از کینه داشتن خشم داشتن و قضاوت کردن و رها کردن افسار ذهن می ‌ترسد. برای همین تعهدی وحی منزل گونه برای کنترل کانون توجه اش به خرج می دهد

و از سوی دیگر موهب ها و پاداش های «به صلح رسیدن با خود» را درک می کند . می پذیرد که تنها راه تجربه‌ی همزمان سلامتی‌، عشق‌، آرامش‌، بی‌نیازی مالی و در یک کلام راضی شدن از زندگی می‌شود،توانا شدن در «به صلح رسیدن با خود» است.

به دلیل قرار گرفتن اهرم رنج و لذت در جای درست در ذهن مان است که در لحظات حساس قادر به تشخیص اصل را از فرع می شویم و از عهده ی کنترل ذهن برمی آییم.

درک این آگاهی‌ها ما را بینا می‌کند به گونه‌ای که می‌فهمیم طبق قانون خداوند‌، «بدونِ رسیدن به هماهنگی و صلح درونی» به کمک توانایی کنترل ذهن‌، هرگز دسترسی‌ای به تجربه سلامتی‌، عشق‌، فراوانی‌، نعمت و برکت نداریم و بس!

جلسه ی آخر این دوره در باب کنترل ذهن حجت را بر ما تمام می‌کند.

منطق هایی قویِ ارائه شده در این جلسات، همه جانبه حریف نجواهای ذهن می شود، به جنگ درونی خاتمه می دهد، قلب‌مان را مطمئن و ما را در صلح با خود قرار می دهد و در این فضای آرام است که دسترسی ما به مدار فراوانی نعمت‌ها باز می شود و برکت‌ها را روانه‌ی زندگی مان می کند.

و به نظرم همه ی ما برای اینکه از عهده ی کنترل ذهن بر بیاییم؛ و با خود به صلح برسیم؛ و با عشق‌، سلامتی‌،نعمت و برکت هم-فرکانس بشویم و در این فرکانس بمانیم‌، به شنیدن این آگاهی ها و تکرار و یادآوری‌ِ این ورودی ها نیاز داریم تا در هرلحظه بتوانیم تصحیح مسیر کنیم.